رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

رهام کوچولو

این شب ها با رهام...

رهام کوچولوی مامان دیگه حسابی زرنگ و شیطون شدی و همش میخوای که بهت توجه بشه!مخصوصا شبا که دیگه از ساعت 11 به بعد فقط بغل میخوای و راه رفتن...گاهی بعد از یه ساعت راه رفتن بغل بابات یا گاهی هم من خوابت میبره و ماهم وقتی اون چشای خوشگلتو میبینیم که از حال رفته و دهن کوچولوت که بازه فکر میکنیم به یک خواب عمیق چند ساعته فرو رفتی و با خوشحالی می ذاریمت تو تخت... اما زهی خیال باطل...تا میری تو تخت چشات باز باز میشه و شروع میکنی به خندیدن که ما رو گول زدی و ماهم تسلیم خنده هات میشیم و یه کم بازی و دوباره همون آش و همون کاسه!!! خلاصه که شبا خیلی زود بخوابی ساعت 3 نصفه شبه وگرنه که 5 صبح!!امیدوارم هرچی زودتر ساعت...
21 دی 1390

اولین پست

با نام و یاد خداوند بزرگ پسر قشنگم امروز که تقریبا دو ماه از تولدت میگذره بالاخره من دست از تنبلی برداشتم و  تصمیم گرفتم این وبلاگ رو برات درست کنم تا بتونم خاطراتی از لحظات شاد با تو بودن رو ثبت کنم تا بماند یادگاری!!!!
20 دی 1390

بزرگ شدن پسرم...

عکس زیر 12 آبان سال 90 هست توی بیمارستان(پسرم می بینی چقدر کوچولو بودی!)     و حالا این عکس امروزت 18 دی سال 90(چه زود میگذره!) ...
20 دی 1390