رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

رهام کوچولو

بوی مهر...

1391/6/30 20:46
نویسنده : شیما
1,009 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزیه با نزدیک شدن ماه مهر بدجوری یاد خاطره های بچگیم میفتم و دلم واسه اون روزها تنگ میشه...روزهایی که با ذوق و شوق منتظر شروع مدرسه ها بودیم و روزی چندبار وسایلی رو که خریده بودیم نگاه میکردیم ، دفتر و کتابها رو چندین بار ورق میزدیم و حتی متنشون رو هم جلو جلو میخوندیم و همه ی لذت زندگی تو همونا خلاصه می شد...

هنوز هم بوی کتابهای نو تو مشامم پیچیده، کتابهایی که نمیدونم چرا با وجود اینکه اول مهر اونقدر خاطرخواه داشتن  آخر خرداد پاره پوره پخش حیاط مدرسه بودن!؟  یادمه همش منتظر جمعه بودم که تعطیله و میتونم تا هروقت خواستم بخوابم ولی نمیدونم چرا از هفت صبح به بعد خوابم نمی برد؟!  عجب دنیای قشنگی بود ، همش حساب میکردم چند سال دیگه 18 سالم میشه! احساس میکردم 18 سالگی یعنی خود خود بزرگ شدن!

ولی امسال پاییز بیشتر از هرچیز منو یاد بهترین و قشنگترین خاطره ی عمرم یعنی تولد پسر دوست داشتنیم میندازه که درسته هنوز یک سال از اومدنش نمیگذره ولی  عشقش انگار سالهاست تو دلمه.رهام عزیزم اینو بدون که خیلی دوستت دارم و از این به بعد با وجود تو پاییز هم واسه من بهاره...

(حالا آرزوی این روزهای من: کی بشه مدرسه رفتن پسرمو ببینم...!چشمک)

بقیه در ادامه مطلب...

 

به چی فکر میکردی اینقدر آروم و ناز؟ که حتی بیسکویتت رو هم تو دستت نگه داشته بودی و دستتو گذاشته بودی زیر لپت!!(هر پنج دقیقه یه بار یه گاز میزدی به بیسکوییت و دوباره ادامه تفکر!)

عکسهای زیر هم یه نمونه از فضولی هاته! روزی هزار بار تمام کشوها و کمدهاتو میریزی بیرون و منم دوباره جمعشون میکنم:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

عمه کوچوتو
1 مهر 91 12:09
خداروشکر این بار اول شدم . شهربانو می گه خیلی ناز شدی خوشگله منم گفتم اون دوتا عکس اول مال خونه ماست عزیزم حسابی پزشو دادم .


مرسی... خودمم عاشق دوتا عکس تو خونه شما هستم...

عمه مهتاب
2 مهر 91 15:10
سلام جیگر. فدای اون چشمای شیطون و موهای به هم ریخته ات بشم.ملوس ترین برادرزاده دنیا.هرچند که مارو تحویل نمیگیری واز بغل مامان وبابات اون طرف تر نمیری ولی ما بد جوری کشته مرده تیم.یه نگاه به ما بکن کم که نمیشه از چشات


مرسی عمه جون... آخه نمیاین اینورا تا من بیام بهتون عادت کنم رفتید.حالا عوضش دارم میام سمت شما از این به یعد بیشتر مزاحمتون میشم...
سحر مامان تانیا
3 مهر 91 0:18
عزیزممممممممممم چقده آقا شدی شما.. ایشالا همیشه لبت خندون باشه...
مامان جون ایشالا که این شاه پسر رو دامادش کنی و تو رخت دامادی ببینی اش


مرسی سحر جون... یعنی میشه؟؟؟ ضمنا دختر شما قصد ازدواج نداره؟!!(ما بدجوری عاشقشیم...)

مریم مامان پندار
7 مهر 91 17:45
ماشالهه به این پسر ناز و بلا
الهی که همیشه شاد و خندون باشی خاله جون


مرسی مریم جون عزیز
آذین مامان آوینا
15 آبان 91 12:54
خیلی پسر نازو دوست داشتنی دارین .خدا براتون نگهش داره عزیزم .
باران قلنبه
23 آذر 91 0:33
سلام عزیزم دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید منتظر کمکتون هستم مرسی http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=5