7 ماه و 7 روز
پسر فسقلی من هفت ماهگیت مبارک ...
امروز یک هفته است که وارد هشت ماه شدی و تو این مدت خیلی تند تند داری بزرگ میشی (!) چیزای جدید یاد می گیری و ما رو ذوق زده میکنی. چهار دست و پا میشی ولی هنوز نمی تونی حرکت کنی ،با پاهات پل میزنی و شنا میری که خیلی با مزه است.کلی صداهای بامزه در میاری و البته بیشتر با صداهای مختلف جیغ میکشی... میتونی بدون کمک بشینی ولی زود خسته میشی و میفتی. به اسم بابات خیلی حساسی و تا باباتو صدا میکنیم چشماتو گرد میکنی،ساکت میشی و دنبالش میگردی ...
راستی همینجا روز پدر رو هم به بابای خودم و همه ی بابا های مهربون تبریک میگم و یک تبریک ویژه هم برای همسر مهربونم که عشق و علاقه اش بخصوص نسبت به رهام حد واندازه نداره ... به نظر من که بهترین بابای دنیاست... روزت مبارک...
چند تا عکس هم از این یه هفته میذارم،این دو تا عکس در حال پل زدن و شنا رفتن:
اینجا هم رهام که بدون کمک نشسته:
این هم یه ژست مخصوص(بدون شرح!):