12 دی 1391
نمیدونم چرا چند وقته فرصت نمیشه وبلاگتو به روز(! بله به روز نه آپدیت !) بکنم! انگار سرمای هوا آدمو بیحال میکنه ، این چند روز هوا خیلی سرد بود و برف زیادی هم باریده خدا رو شکر... منم یه روز بردمت برف بازی که کلی کیف کردی.
پریروز دندون پنجمت ( یکی از نیش های پایین) هم به سلامتی البته با کمی تب دراومد .
کلی کارهای جدید هم تو این مدت یاد گرفتی مثلا بوس صدادار ! نماز خوندن ایستاده به همراه رکوع و سجده و ذکر ! و البته آواز خوندن !! تا گوشی خاله رو می بینی یا بهت میگیم آواز بخون شروع میکنی خوندن با صدای بلند و خودتو تکون میدی... (از این چند بعدی بودنت خوشم میاد)
شکیبا رو صدا میکنی " با " ، ابوالفضل هم صدا میکنی " اب "
ادای عطسه در میاری که خیلی بامزه است... دست عروسکتو میچسبونی به رادیاتور میگی داغ ... تا یه پارچه ای لباسی چیزی رو زمین پهن شه خودتو میندازی روش میگی " خخخخخ " یعنی خوابیدی مثلا...
یه کار بامزه دیگه هم اینه که وقتی میخوای از یه جایی بری بالا مثل پله یا مبل یا توپ رو شوت کنی اول شلوارتو میدی بالا حتی اگه شلوارک پات باشه هم این کارو میکنی
راستی امروز چهارده ماهت هم تموم شد...
اینم دو تا عکس از برف بازیت :
اول هم که برفها رو دیدی فکر کردی خوردنیه یه تیکه گذاشتی دهنت !!