رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

رهام کوچولو

16 ماهگی

1391/12/17 2:22
نویسنده : شیما
764 بازدید
اشتراک گذاری

الان که دارم این پست رو مینویسم ساعت دو و نیم بامداده! رهام رو باباش خوابونده و خودش هم خوابیده.

این چند روز سرمون شلوغ بوده و همش بیرون بودیم واسه کلاس و کار و خرید و مهمونی و ... . که البته با وجود خستگی این سرگرمی ها رو دوست دارم چون باعث میشه کمتر فکر و خیال کنم یا به عبارتی بیشتر در حال زندگی کنم تا توی گذشته و آینده ی خیالی...

دو هفته پیش رفتیم خونه سمانه جون و امیر مهدی کوچولو دوست رهام ، که خیلی خوش گذشت و رهام هم با دوستای فسقلیش تا میتونستن آتیش سوزوندن و خونه سمانه جونو  کن فیکون کردن ،یکی رو مبل بود یکی رو میز یکی تو کشوی میز یکی پشت یخچال تو آشپزخونه یکی در حال دویدن و  .........  تا جایی که یادمه اون روز آوا ، امیرمهدی ، لیانا ، پندار ، پرهام ، آرتا مهر ، وانیا ، آرتین ، یه رهام دیگه ، بنیتا ، دو تا آرمان ها ، هیراد و هانا و رهام خودمون با ماماناشون اونجا بودن!! دیگه خودتون حساب کنین چه خبر بود اونجا....

چند تا از عکسهای اونروز:

دیگه اینکه واسه سومین بار رفتی آرایشگاه

اینم عکسش که ببینی از سری پیش که رفته بودی این آرایشگاه تا حالا چقدر تغییر کردی:

یه روز حسان کوچولو اومده بود خونمون که خیلی قشنگ بهش ابراز محبت میکردی، اینم یه نمونه اش:

صبح ها اگه پرده ها رو بکشم کنار دیگه دائم پشت پرده است رهام ! بعدم با دست و پای سیاه باید به زور بیاریش کنار!

اینجا اگه دقت کنین یه عدد رهام پیدا میکنین که هنوز از خواب بیدار نشده رفته پشت پنجره!

بعد که صداش میکنی:

دیگه ساعت سه شده و ذهن و چشمهام دیگه یاری نمیکنه تا بازم از کارات بگم و عکساشو بذارم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فریده
18 اسفند 91 0:20
فسقلی خیلی خوبه .... به شیطونیات رو ادامه بده
خاله رهام کوچولو
18 اسفند 91 11:40
عزیزم چقدر بزرگ شدی ماشالا! دلم برات خیلی تنگ شده! دوست دارم زودتر ببینمت!