یک ماه و اندی تا نوروز ...
یک ماه و چهار روز دیگه سال ٩١ تموم میشه!! اصلا باورم نمیشه اینقدر زود گذشت...ضمنا انگار قدیما این موقع ها آدم بیشتر حال و هوای عید داشت ،عید هم عیدهای قدیم... و اما رهام... دو هفته پیش حسابی سرما خورد و تب شدید داشت که با استامینوفن و بروفن و شیاف هم پایین نیومد و مجبور شدیم بهش دو نوبت آمپول بزنیم ،خیلی مریضی سختی بود و از اینکه می دیدم بیحال یه جا میشینه و تکون نمیخوره کلی غصه میخوردم... اما خوب خدا رو شکر که الان خوبه تازگیا بعد از کلی تمرین وقتی میگیم ببعی میگه؟ جواب میده ب ب . و هاپو هم میگه هاپ هاپ ! ای خدا هم یاد گرفته بس که فضولی میکنه و من میگم ای خدا ! بچم اونقدر مهربونه که راه به راه میاد آدمو بوس میکنه و بغل ، د...
نویسنده :
شیما
0:03